زندگی نامه گل زنگدیم

بدون عنوان

1393/12/20 9:34
نویسنده : امین سعیدی
44 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز چهارشنبه بیستم اسفند 1393 وتنها نه روز دیگه تا عید مونده ما امسال عید اول با خانواده خانمم میریم بروجرد آخه دایش از مکه اومده و میخواد سوم عید جشن بگیره همه فامیلم دعوت کرده ما اول میریم اونجا بعد با آقا پرهام ومامانش میریم خمین خونه آقایش و مامانیش.پرهام خان خیلی دوست داره بره خمین و همش زنگ میزنه میگه اگه اومدم اونجا بریم آب بازی ولی بچم نمیدونه با این خشک سالی آبی دیگه نیست .خب بگذریم پرهام من خیلی شلوغ شده .البته شلوغ کاریشم با نمک و همش آدم و میخندونه ماشالله فعالیتش زیاد شده قربونش برم انشالله به خدا من ومامانش براش میمیریم .ما پارسال رفته بودیم عروسی دختر عمه خودم که آقا پرهام چندتا عکس خودش با دختر عموهاش باهم گرفتن که براتون میزارم خیلی ناز افتاده بزار ید عکساشو بزارم نگاه کنید و ببینید کوچولوی من جطور ژست گرفته .خب من این عکسا رو میزارم تا یه روز دیگه ازتون خداحافظی میکنم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)